برخی نظرشان این بود که سلمان فارسی برتر است و استدلالشان هم این بود که از امیر مؤمنان(ع) درباره اش روایت شده که سلمان علم اوّل و آخر را درک کرده و او دریایی بی پایان و از ما اهل بیت(ع) است.
این مجلس گذشت و تقریباً همه به این نتیجه رسیدیم که سلمان فارسی، برتر از حضرت عبّاس(ع) است. چند روز بعد دوباره این بحث در همان مجلس درگرفت و کسی که این استدلال ها را درباره ی برتری سلمان کرده بود، نظرش را پس گرفت. گفتند: چه شده که نظرت عوض شده است؟
بقیه در ادامه مطلب
ای جانباز! فراتِ جان تو، سقّای خیمه های تشنگان وطن بود تا امروز، در سایه امن ایمان،
عبّاس(ع) را در آیینه چهره تو ببینیم.
ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.
اینک، گلخنده های آسمان و زمین، و زمزمه های شورانگیز بلبلان شیدا، در سال روز میلاد حضرت عباس علیه السلام به گوش می رسد. دریچه ای از شادی بر دل ها گشوده شده و رنگین کمان شوق، فضای زندگی را آراسته است. صدای هلهله ی شادمانه ی عرشیان به گوش می رسد و ترنّم شکفتن نوگلی معطر در باغستان توحید، دل ها را مفتون و مجذوب خویش ساخته است. عباس می آید و صفا و زیبایی و پاکی را به ارمغان می آورد.
مبارک باد نورانیت خانه هایی که در سایه شمع وجود جانبازان، ذرّه ذرّه به آسمان نزدیک تر می شوند.
این شعر پاسخيست به شاهين نجفي به خاطر
اهانتي که به شير مرد صحرای کربلا کرده است.
چه کسی گفته است شاهینی؟
تو همان زاغ زشت بی دینی.
زاغکی در لباس انسان ها،
دلقکی در میان رپ خوان ها
نظر حق شده به تو چپ چپ،
آبروی تو رفت با این رپ
کافی است این همه کلام گزاف.
دهنت را ببند و شعر نباف.
این که توهین نمودی اش ای پست،
اخرين حجت خداوند است.
اخرين معصوم عالمین است او،
پسر شـاه* شاهان نجف است او.
امپراطور ملک دل ها اوست،
ما همه نوکریم… آقا اوست.
جلوه اش جلوه ی رسول خداست،
پرچمش نیز تا ابد بالاست…
مقتدای همه ست این آقا،
پسر فاطمه(س) است این آقا.
إهدنای نماز های من است،
انتهای فراز های من است.
عموي منجی جهان مهدی(عج) است،
حضرت صاحب الزّمان مهدی(عج) است.
صبح خورشید و شام مهتاب است،
چه کسی گفته صاحبم خواب است؟؟
کور دل، این تویی که در خوابی،
روی از این شام برنمی تابی.
حکم تو تا همیشه خاموشی است،
خوابت از نوع خواب خرگوشی است.
گنبد پاک اخرين خورشید،
این چنین نیست ای خبیث پلید.
نیست این عکس در تصور من
گنبدش را ندیده ای حتماً.
گنبد شاه من ز جنس طلاست،
شرف الشمس عالم بالاست.
الغرض، بغض من کماکا
(لعنت برشاهین نجفی)